حضور پیدا و پنهان اندیشه معرفتی علّامه طباطبایی در جامعه
امروز اگر نگاهی به جامعه اسلامی و حوزه های علمیه بیاندازیم، می توانیم جریان جویبار روحبخش اندیشه علامه طباطبایی را به تماشا بنشینیم. گاهی این جریان را آشکار می بینیم؛ همچون طرح اندیشه های معرفتی او در سخنرانیها و درسها و بحثها؛ امّا اگر کمی ژرف بیندیشیم، ردّ پای علّامه طباطبایی را در فضای معرفتی جامعه می بینیم.
روشن است که چگونگی حضور معنوی پیدا و پنهان علّامه طباطبایی در جامعه را، از راههای گوناگونی میتوان دید:
1) از طریق آثار تألیفی او، که باید گفت نامدارترنیشان، المیزان، مهمترینشان است. این کتاب که از مهمترین تفاسیر قرآن در طول تاریخ و مهمترین تفسیر شیعی در روزگار معاصر است، از زمان چاپ اولین جلدهایش تاکنون محلّ رجوع عالمان بوده است. چه کسی میتواند انکار کند که بیشتر تفسیرهای فارسی و عربی پس از المیزان از آن بهره نگرفته اند و نام المیزان و صاحب آن، هنگام سخن از تفسیر آیات، در محافل عام و خاص آشکار نیست؟! آثار فلسفی او همچون بدایة الحکمه و نهایة الحکمه جزو دروس آموزشی در حوزه ها و دانشگاههاست. مهمترین اثر فلسفی او به زبان فارسی اصول فلسفه و روش رئالیسم است که به زبان علمی رایج جامعه در روزگاری که به نقل برخی شاگردانشان« کامیون کامیون کتابهای کمونیستی ردّ و بدل میشد» علّامه طباطبایی از نامدار شدن به تدریس علوم رایج فقه و اصول در حوزه دست شست و برای درامان نگهداشتن جامعه از شبهات وسوسه انگیز فلسفه مادّی، به پی ریزی اصول فلسفی رئالیستی الهی پرداخت. به دیدگاه برخی از اندیشمندان، مهمترین متن فلسفی اسلامی به زبان فارسی به روش علمی در روزگار ما متن اصول فلسفه و روش رئالیسم است. تعلیقات استاد شهید مطهری بر این کتاب نیز به عقیده حکیم متألّه آیت الله استاد انصاری شیرازی« شاهکار آثار اوست».[ نقل شفاهی استاد انصاری به نگارنده] با این همه، به عقیدهصاحب این قلم، برای دریافت دقیق دستگاه اندیشگی و فلسفه ورزی علّامه طباطبایی، افزون بر این که از تعلیقات بهره جست، باید به این کتاب جدا از تعلیقات نیز نگریست؛ چنانکه در شناخت دستگاه فکری هر اندیشمندی این گونه باید عمل کرد. برخی استادان از شاگردان علّامه نیز تأکید دارند متن این کتاب باید جزو کتب درسی فلسفه شود.
با وجود آشنایی اهل اندیشه و معرفتجویان با المیزان و اندکی با اصول فلسفه، آثار دیگر او، به ویژه کتابها و مقالات فارسی او، چنان که باید شناخته شده نیست. درباره همین کتاب شیعه در اسلام ـ با وجود این که کتاب درسی عقائد در سطح مقدّماتی حوزه های علمیه است ـ باید گفت که به شایستگی به زوایای پیدا و پنهان اندیشه معرفتی مؤلّفش در این اثر توجّهی نمیشود. این کتاب سهل ممتنع ، یکی از آثاری است که مؤلّفش برخی اندیشههای عرفانیاش را در آن ریخته و حتّی به روش سلوکی استادش آیت الله قاضی طباطبایی و روش تربیتی عارفان بزرگ شیعه در قرن اخیر، تربیت یافتگان مدرسه تربیتی ملاحسین قلی همدانی، اشاره کرده است و باید در جهت شناخت اندیشه عرفانی و روش تربیتی علّامه طباطبایی به این کتاب رجوع کرد. رساله الولایه، شاخصترین اثر علامه در معرّفی روش سلوک عرفانی و معرفت نفس، که به گفته آیت الله حسن زاده آملی« مأدبه ای آسمانی آراسته برای نفوس مستعده به نور ولایت است»[ مقدّمه طریق عرفان، ترجمه الولایه] و به گفته آیت الله جوادی آملی« سفرنامه سلوک علّامه»[سفرنامه سلوک، ترجمه و شرح سیّد علی طباطبایی] نیز باید در این شناخت در کانون توجّه قرار گیرد. مدّتها پیش که نگارنده در این رساله به تاّمل می نگریست ( چنان که تأکید دو استاد بزرگ آیت الله سید جعفری تهرانی و آیت الله یحیی انصاری شیرازی چنین بود) از میان واژههای سهل ممتنع و موجز مؤلّف، در بیش از 8 جا، طریق عرفانی آیت الله قاضی طباطبایی را در جای جای رساله نشانه گذاشت.
به اعتراف شاگردان علّامه و با گواهی آثار او، علّامه طباطبایی در تسلّط بر فقه و اصول دست کمی از حکمت نداشت. حتّی فراتر از این، آیت الله بهجت درباره ایشان چنین فرموده اند:« آقای طباطبایی فقهش از حکمتش قوی بود، استادانش در فقه و اصول بیشتر از حکمت بود؛ آن هم چه استادانی! ولی تقوای او اجازه نداد که فتوا دهد.»[ نقل به مضمون] با این که به گواه فقیه بزرگی چون آیت الله بهجت، علّامه طباطبایی شرایط فتوا و تقلید را داشت و در پی آن میتوانست از این طریق محّل رجوع عام و خاص گردد و به تبع آن، چون برخی، از آثار این این گونه رفت و آمدها بهره برد، ولی او از همه اینها چشم پوشید تا خداوند چشم او را به چیزهای دیگر بگشاید. او از نامدارشدن به فقاهت و مرجعیّت و ... چشم بست، تا در جای دیگر خداوند او را نامدار کند؛ چنین شود که در محافل گوناگون ، مردم از دفتر معرفت او بهره جویند و المیزان جویبار معرفتبخش مجالس عام و خاص گردد.
2) از دیگر آثار مائده معنوی علّامه طباطبایی، شاگردان تربیت یافته در حضور معنوی اوست؛ آنان که هرکدام به فراخور خود، روح خود را پرورش دادند و این آثار چون آفتاب روشن است و پس از علاّمه، جامعه ما، به ویژه جامعه علمی و حوزه های علمیّه بر سر این خوان معنوی، از ثمرات پربار معرفت علّامه متنعّم شده اند. برخی از شاگردان علمی و سلوکی علّامه طباطبایی نیز توانستند یادداشتهایی از محافل درسهای علّامه طباطبایی به جا بگذارند. از این تقریرات تاکنون لبّ اللباب در سیر وسلوک اولی الالباب، نوشته آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی چاپ شده است.[ ر. ک: به یادداشت نگارنده در این وبلاگ:« تقریرات درسهای سلوکی علّامه طباطبایی»]
به خواست خدای تعالی، در این یادداشتها بر آنیم که با واکاوی کتابها و نوشته های علّامه طباطبایی، گفتارهای معرفتی وی را استخراج کنیم، و با بهره گیری از نقلهای شفاهی که از شاگردان برجسته اش شنیده ایم، روش سلوک عارفانه علّامه را به روشنی به نظاره بنشینم تا به فضل خدای تعالی، و در پرتو عنایات معصومان ـ علیهم السلام ـ سلوک الی الله را با بهره گیری از سخنان علّامه طباطبایی ره سپاریم.
این یادداشتها ادامه دارد.